حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت،

که در این سکوت میتوان

یک دنیا عشق را خواند

چه با شوق میخوانم چشمانت را

و چه عاشقانه گرفته ایم

دستهای هم را

گفتی دستهایم گرم است،

گفتم عزیزم این چشمهای توست

که مرا به آتش کشیده است

همه ی دنیا

فریاد عشق ما را شنیده اند،

هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است،

چقدر قلبت زیباست....

چه بی انتهاست

قصر عشق تو

و من چه خوشبختم

از اینکه اینجا هستم

در کنار تو

تویی که برایم

ز همه چیز بالاتریی

و از همه کس عزیزتر

میخوانمت تا دلم آرام بماند....