معذرت خواهي......
مريم بانو سلام
صب بخير...
مريم...خيلي دلم برات تنگ شده...خيلي......
بخدا دلم ميخاد برم ي جايي وي دل سير گريه كنم....
ولي بهت قول دادم كه گريه نكنم..پس بدقولي نميكنم...
راستي اينجا هم بابت حرفهاي دو شب پيش معذرت ميخام...
ببخشيد كه اينقد بي حيا شدم...
ديروز از صب تا شب به خودم لعنت فرستادم..
شايد وقتي داري اين موضوع رو ميخوني ندوني منظورم چي هست.؟؟؟؟.
به همين خاطر ي نشوني ميدم تا بفهمي منظورم چيه؟
((((حرفهاي كه زدم...در خواستي كه كردم ازت در مورد حرفهاي خاص..
گفتم مريم برام اون چي روبگو.....
تو گفتي روم نميشه....)))
يادت اومد...
ببخشيد....ببخشيد....ببخشيد...
معذرت ميخام......معذرت ميخام....معذرت ميخام....
فدات شم مهربونم......همسر عزيزم...گل هميشه بهارم.....نازنينم....
جون دلم......نفسم...قلبم....عشقم........
قربونت برم...
دوست دارم......
+ نوشته شده در دوشنبه یازدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 10:48 توسط محمدومریم
بسمـٍٍ الله الرحمنــٍٍٍٍ الرحیمــ "