
عید رمضان آمد وماه رمضان رفت.......
صد شکر که این آمد وصدحیف که آن رفت
قصد کرد بودم که چند خطی تو وب خودم بنویسم ولی
مریم پیشنهاد داد که تو خونه خودمون بنویسم...
پس اینجا می نویسم........
بگو!!!!خوب ..........
ماه رمضون امسال هم با همه ی سختیهاش،شیرینیهاش،،تشنگیهاش،
گرسنگیهاش،بی حالیهاش،در حال تمام شدن هست .......
سحرهای که با صدای زنگ تلفن همراهم که مریم زحمتش رو میکشید،
افطارهایی که مریم منتظر می موند تا من بیام وبا هم افطار کنیم، دعاهایی
که من ومریم با وجود اینکه کیلومترها از هم فاصله داشتیم با هم می کردیم
و با هم آمین می گفتیم!!
حرفهایی که من و مریم باهم می زدیم
به خصوص این اواخر که بعضی شب ها تا صبح با هم حرف میزدیم.....
بله!!!!!!!!!!
تمام شد.....
رمضون امسال هم تموم شد.......
درست هست که به خاطر گرما وطولانی بودن روزها یه کم سخت گذشت ولی به نظر من که زود گذشت...
امسال هم ماه رمضون برا من ومریم یه خاطره خوب شد!!!!!!
خاطره اون شبی که خواب موندیم......
همش تو ذهنم می مونه......
برا همیشه ماه رمضون براما یادآور خاطرات خوبی خواهد بود؟؟؟؟؟؟؟
مریم عزیزم..
انشالله خدا امسال برا عید فطرمون یه عیدی به جفتمون بده!!!!!
اون هم مژده رسیدنمون به هم؟؟؟؟
چه جوری؟؟؟؟؟کی؟؟؟؟؟
من نمیدونم؟؟؟؟؟؟
اون رو خدا باید درست کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آره محمدم...
خاطره همین صبی که تو همش گفتی دیگه بیدار شو از خواب..
من گفتم بیا یه کار کنیم..
چون من حال ندارم بلن شم تو به من زنگ بزن و حرف بزن
تا منم بلن شم و تو کلی بهم خندیدی...
خاطره اون شبی که اشتباهی ساعت 2 بیدارت کردم و ....
تازشم قولایی که بهم دادی نباید یادت بره...
آره تمام شد ولی محمد...
با وجود تو برا من بهترین ماه رمضون شد..
یه ماه رمضونی که هیچ موقع نداشتم..
آره انشالا خدا به حق خوباش عیدیمون اونی که میخایم بهمون بده..
خدایا ...
من آخرش نمیدونم هر چی تو بخوای همون میشه ولی
محمدم همیشه زیر سایه خودت نگه دار سالم باشه و سلامت..

