سلام امید نفس کشیدنم

خسته نباشی....

الهی محمد فدای شما بشه.

الهی محمدقربون شما بشه......

مریم مهربونم....

همزبونم....

بهترینم....

زیباترینم...

ای قرارم..

همسر بی نظیرم.....

خشکلم....

گل همیشه بهارم.....

دوست دارم....

میدونی چرا اینا رو گفتم...

بزار علتش رو مفصل توضیح بدم:

مریمم.

از دیشب یه تصمیم گرفت ..قرار شد دیگه بهم اس ندیم..

قرار شد فقط شبا ی اس بدیم....

این تصمیم خانمم گرفته.....دیشب بهم گفت عزمم رو جزم کردم....میخام تو این مدت چند هفته که تا کنکور مونده دیگه با تمام قوا درس بخونم.....میخام با حداکثر توانم درس بخونم...گفت محمد من دوس دارم ی زندگی عالی برا خودم و خودت داشته باشم......من از این زندگی های الکی خوشم نمیاد....من باید ی زندگی درس کنم هم خودم خوشبخت شم ومحمد رو هم خوشبخت کنم.....گفت من دوس دارم خانواده خودم از اینکه محمد دامادشون شده افتخارکنن....خانواده ی محمد هم از اینکه من عروسشون شدم افتخار کنن....من دوس دارم محمد بشه پسر بزرگ خانواده ی ما....من بشم دختر کوچیک خانواده ی محمد.... گفت محمد،من دوس ندارم جلو   خانواده خودم بخصوص پدرومادرم که این مدت این همه زحمت کشیدن شرمنده بشم....دوس ندارم جلو خانواده تو که بهشون گفتی صبر کنید تا مریم کنکور بده شرمنده بشم....پس من باید با تمام توان تو این مدت درس بخونم....

گفت نظرت چیه؟؟؟؟

من هم گفتم: من برا موفقیت تو حاضرم هر کاری کنم....

هردومون موافقت کردیم...

هر چند برا من خیلی سخته که تو 24 ساعت فقط ی بار با عشقم بتونم حرف بزنم  ولی بخاطر زندگیمون این سختی رو تحمل میکنم...

مریمم .....

برا موفقیتت دعا میکنم........

دوست دارم........

انشالله ی روز بتونم این زحمتها رو برات جبران کنم......

به همین خاطر اومدم اینجا برا شما اینا رو نوشتم تا ی کم دلم آروم بشه....

بای