همه ي زندگي محمد.........مريمم.....عشقم.......

سلام.......

امروز شنبه 30 شهريور سال1392 است....

طبق قرارمون و طبق صحبتهايي كه با مريم داشتم بنا شد كه مريم برا ارشد درس بخونه!!!!

يه قول وقرارهايي گذاشتيم كه مريم تو پستهاي قبلي بهش اشاره كرده بود..

از اين به بعد ديگه نفسم به خونمون  سر نميزنه و از من خاسته كه اينجا بيام و حرفام رو بزنم.......

من هم انشالله ميام و حرف ميزنم تا پس از 4 ماه كه نفسم اومد ........