فکــر نکـن کـه بـه پـایـت می نشینــم …

بلنـد میشـوم ، آرام چـرخـی میـزنــم و مطمئــن میشــوم کـه نیستـی

بعـد بــرمیگـردم سَــرِ جـایـم ، ســرم را میگـذارم روی زمیــن و می میـرم