محمدم..
آغوش تو سایه گاه خستگی من است
آغوشی که میدانم همیشه به روی من باز است
و من لحظه به لحظه ی زندگیم را
به امید آرمیدن در آغوش تو سپری میکنم .
دستهای من غرق التماسند برای
در آغوش گرفتن تو . . .
منی که خسته از دست خنجر روزگارم
برای رسیدن به آرامش در کنار تو
لحظه شماری میکنم . . .
+ نوشته شده در سه شنبه نوزدهم شهریور ۱۳۹۲ ساعت 23:50 توسط محمدومریم