صـدای مـردانه ات دلم را ميلرزاند
گوش هايم هميشه به انتظار شنيدن حرف هايت می نشيند...
دسـتان بزرگ و قوی ات مـرا ياد يک واژه می اندازدو..
آن هم ” امـنيت ”است...
آغـوشت همچون دريـايی پـرتلاطم است
و مـن چـقدر غـرق شدن در اين دريـا را دوست دارم...
تـ ـو فـقط مـرد من بـمان
و مـن هـم قـول ميدهم
تا ابـدبـانوی تـمام لحظاتت باشم ....

+ نوشته شده در یکشنبه هفدهم شهریور ۱۳۹۲ ساعت 12:54 توسط محمدومریم
بسمـٍٍ الله الرحمنــٍٍٍٍ الرحیمــ "